در منابع و آثار جهانگردان قرون گذشته که بلوچستان نیز محل گذر آنان بوده است از شهرهایی در غرب مکران و کرمان نام برده شده است که هنوز هم اسامی قرون وسطی بر تعدادی از آنها اطلاق می شود. شهرهایی که با سرمایه ای از ثروت و عظمت، مظهر اقتدار بوده و در مسیر کاروان های تجاری ایران و هند قرار داشته اند. همچنانکه مقصد کالاهایی از سواحل حجاز و مصر نیز بوده اند. جهانگردان اروپایی نقل می کنند که مسیر ایران به هند که از مکران عبور می کرده، یکی از بهترین راه های تجاری بوده است که تا آنزمان جهان به خود دیده بود.
در نقشه ابن حوقل از مکران، نقاطی تحت اسامی دراک، بیه، بند، کسرکند، اسفکه، فهل فهرا نام گذاری شده اند، اما در نقشه های جدیدتر این اسامی عبارت بوده اند از: دزک، گه، بنت، کسرکند، اسپکه و باهوکلات. آثار بسیاری از این شهرها یا نابود شده و یا رو به انحطاط هستند، اما در میان ویرانه های آنان شواهدی وجود دارد که ظن و گمان باستان شناسان را به عظمت گذشته ی آنان پیوند می دهد.
هرچند توضیحات مختصری از جمله نحوه جاری شدن رودها و چشمه ها و خصوصیات ظاهری شهرهای فوق در نقشه های جغرافی دانان عرب آمده است، اما شهری در مکران واقع است که گویا معمایی با خود دارد. بنا به ادعای جغرافی دانان عرب «راسک» شهر فرقه ای از مسیحیان کاتولیک در مکران بوده است.
راسک در مسیر رودخانه سرباز به بمپور قرار دارد و ممکن است در نقشه جغرافی دانان عرب کاملا مشخص باشد، اما در حال حاضر شهری کوچک است که حتی به اندازه تاریخ آن مورد توجه نیست، اما در قرون وسطی ارتباط میان تجار ایران و هند را برقرار می ساخته است.
اهمیت این شهر در توصیفات ادریسی که «الیوت» آن را در کتاب «تاریخ هند» خود نقل قول نموده است، اینگونه بیان شده: ساکنان آن پیرو شاخه ای از ادیان مسیحی هستند. قلمروی آن به دو بخش تقسیم شده، «کریج» و دیگری «کیز». نیشکر در آنجا فراوان است و از شیرینی جاتی بنام «فنیز» که در آنجا تولید می شود، تجارت مهم و قابل توجهی رونق گرفته است.
در شمال شرق راسک، شهر پرجمعیت «دزک» قرار گرفته و در آنجا کوه های بلندی بنام «کوههای نمک» وجود دارند، در جنوب غربی دزک از بلندترین کوههای مکران که «کوه های بم پشت» نامیده می شوند، بر طبق توضیحات جغرافیدانان مقدار زیادی نمک در دامنه این کوهها انباشته شده اند. همچنین میتوان گفت فاصله آن از کنزابون (نام باستان پنجگور) به اندازه 3 روز راه است. جایی در نیمه راه دزک و باهوکلات، شهر مهم سرباز قرار دارد. در شرحی دیگر از ویرانه هایی بهم پیوسته که توسط آقای وینرایت ارائه شده است، شهر باستانی راسک در محل کنونی شهر سرباز قرار داشته و اهمیت آن بقدری بوده است که ابن حوقل محل آن را در نقشه های خود ترسیم نموده است.
مورخین نقل کرده اند: منطقه ای تحت عنوان «مسکن» در حد غربی بلوچستان و در مرز با کرمان وجود داشته است که به احتمال قوی همان «ماشکید» در نقشه های امروزین است. ماشکل (مسکن) که از مهمترین مناطق رو به رشد تاریخ در جنوب بلوچستان بوده است، مرکز تولید خرمای مکران بوده که کیفیت خرمای آن با بهترین محصولات تولید فرات (احتمالا عراق) مورد مقایسه قرار می گرفته است. ادریسی در توصیف بخش غربی مکران ادامه می دهد: این مردم شهرت زیادی به شجاعت دارند، در آنجا درختان کهن، شتر، غلات و حتی میوه های مختص مناطق سردسیر فراوان است. او سپس به بررسی فواصل میان شهرها می پردازد که مقیاس آن عمدتا بصورت «مقدار سفر طی یک روز» است.
ادریسی بنقل از مشاهدات خود از باهوکلات، اسپکه، بنت و کسرکند که از توابع مکران و کمابیش شبیه هم از لحاظ وسعت و تجارت مناسبی دارند، می گوید «از باهوکلات تا راسک، دو روز راه، حدود 80 مایل» ، «از باهوکلات تا اسپکه 4 روز راه، حدود 160 مایل و از اسپکه تا بنت، یک روز راه، حدود 45 مایل، به سمت غرب است.»
در برخی از منابع و رفرنس های تاریخی، از نواحی شمال غربی بلوچستان بصورت هویت ارضی و فرهنگی دوگانه بلوچستان – کرمان یاد شده است. ادریسی می گوید: «توباران» نزدیک فهرج و متعلق به مکران است، شهری غنی و در سواحل رودخانه ای به همین نام که آن نیز آباد و بارور است جای گرفته است. از اینجا تا «پردان» که شهری تجاری و پرجمعیت است، چهار روز راه است، «کیزکیان» (ادریسی در جایی آن را همان شهر کیچ دانسته است) در غرب پردان و در جاده ی توباران قرار دارد، این منطقه پرجمعیت و بسیار حاصلخیز است. درختان مو در آنجا رشد می کند و انواع میوه جات در آنجا فراوان است.
در جایی دیگر اظهار می دارد: از منصوریه تا توباران، 50 روز راه است و از توباران تا ملتان در مرزهای سند، 10 روز راه است.
در اینجا درواقع سردرگمی و تناقضات بسیاری رخ داده است که ناشی از اطلاق اسامی مکان ها به چندین مکان متفاوت است. ملتان و منصوریه مسلما شهرهایی شناخته شده هستند، توران نیز به نسبت بهمان اندازه شناخته شده و در جنوب سند واقع است که خضدار مرکز آن است. توران ممکن است 10 روز از ملتان و 50 روز از منصوریه فاصله داشته باشد، اما محاسبات امروز در مورد «توباران» با این شرح و تفصیلات در تناقض کامل است.
«جورج تیت» نویسنده سرشناس بریتانیایی که کتاب «پادشاهی افغانستان» از اوست، در بررسی تاریخ بلوچستان نوشته است، توباران شکل تغییر یافته ی توران است و "توران" نام باستانی «حکومت کلات» بوده است.
پهره و پردان
دو مکان تاریخی متعلق به بلوچستان وجود دارد، به نامهای فهرج و پهره (پهرگ و پهورا نیز گفته شده) که خاورشناسی بنام «سنت جان» نیز محل آنها را در نقشه ی ایران نشان داده است. آن دو در نزدیکی ریگان در منطقه نرماشیر قرار دارند و بنسبت قدمت تاریخی خود ویرانه های گسترده ای در حومه ی آنها موجود است. سنت جان در مکتوبات خود از پهره با نام سرزمین مردم آریایی و پایتخت گدروزیا یاد کرده است که اسکندر مقدونی هنگام عقب نشینی از مکران در آنجا استراحت نمود.
و اما فهرج که 16 مایل از شرق بمپور فاصله دارد به سمت شمال غرب سرباز است. هر دو در سواحل یک رودخانه پربار قرار گرفته اند و هر دو مرکز ویرانه هایی هستند که مایل ها گسترده و وسیع است و البته هر دو در جغرافیای قرون وسطی بعنوان مکانی واحد شناخته می شده اند.
پهره در نزدیکی سایت باستانی بمپور قرار دارد، سنت جان موقعیت آن را همان فهرج دانسته است. بعلاوه با اندکی تردید میتوان گفت همان فهرج در روایت ادریسی است که شهر توباران نیز چندان از آنجا دور نیست. فردان (معرب «پردان») نیز احتمال بسیار می رود که شهر باستانی بمپور یا پهره، در 16 مایلی شرق آن باشد، جالب آنکه هنوز هم محله ای بنام «چیردان» که تشابه اسمی با «پردان» دارد در بمپور موجود است، بنابراین نسبت آن با بمپور امروزی قوی تر است. در بین پردان و فهرج نیز منطقه «کیزکیان» قرار دارد که محتملا بتدریج به «راسک» تغییر نام داده است.
ادریسی توابع تورابان (توران و یا کلات امروزی) را اینچنین ذکر می کند: مهیاک، کیزکیان، سورا، پردان (بمپور)، کشران (و یا «کسرین» ، البته دو روستا بنام «کرشان» و «کُشّان» در سراوان امروزی وجود دارند که ممکن است با منابع ادریسی مرتبط باشند) و مسورجن (روایت ادریسی ازآنجا که توران و یا کلات در طی چندین دوره دارای حکومت مستقل بوده است، قریب بیقین بنظر می آید). مسورجن شهری پرجمعیت و تجاری است که با روستاهای مستقر در سواحل توباران احاطه شده است، روستاها با مرکز شهر 42 مایل فاصله دارند. مسورجن تا «دیره جمنا» 141 مایل و از آنجا تا کنزابون (پنجگور) 175 مایل است.
با جستجو در بسیاری از منابع مرتبط با بلوچستان متاسفانه ردپایی از وجود مکانی بنام «دیره جمنا» نیافتیم، البته «جمنا» ازآنجاکه بزرگترین شاخه از رود «گنگ» و از جنوب هند عبور می کند، نامی آشنا و شناخته شده در هندوستان است.
با این حال اگر «ریگان» (متعلق به محدوده جغرافیایی بلوچستان و واقع در استان کرمان) را همان شهر تاریخی مسورجن فرض کنیم، و شهر جدید «یکمینا» را همان «دیره جمنا» بدانیم، حدسیات ادریسی با نقشه برداری مدرن تا حدودی قابل انطباق خواهد بود.
ریگان در 40 مایلی فهرج واقع شده، البته هرچند این فواصل کاملا دقیق نیست اما از کلی گویی های ادریسی به واقعیت نزدیک تر است.
مکرانا - در سال 1910 میلادی، کوپر دیرینه شناس انگلیسی که افسانه ها و گفته های مردم جنوب شرقی ایران مربوط به یافتن استخوان های یک شتر غول پیکر را جدی گرفته بود، در منطقه شرقی سرزمین بلوچستان (بلوچستان پاکستان) موفق به کشف نخستین سنگواره از بزرگترین پستانداری شد که تاکنون بر روی زمین گام برداشته است. او این جانور غول آسا را «بلوچی تریوم» یا «هیولای بلوچستان» (The beast of balochistan) نامید. نزدیک به یکصد سال پس از آن نیز دانشمندان موفق به کشف استخوان های مشابه شدند.
همزمان با سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، انگلستان در صدد احداث خط تلگراف بین لندن و بمبئی بود. کارکنان انگلیسی شرکت پیمانکار این پروژه در نواحی بلوچستان از پیدا شدن استخوان های یک شتر غول پیکر که مردم محلی آن را متعلق به رستم دستان می دانستند با خبر شدند. این منطقه پس از قرارداد پاریس 1887 میلادی و در کمیسیون مرزی دوم در سال 1896 میلادی از ایران جدا شده و به هندوستان پیوسته و امروزه در محدوده بلوچستان پاکستان قرار دارد.
در سال 1910 میلادی دیرینه شناس انگلیسی به نام کلیوفورستر کوپر (Clive Forster cooper) از موزه سجویک کمبریج (The Cambridge Sedgwick Museum) به محض آگاهی از موضوع، راهی مکانی به نام دیره بگتی (Dera Bugti: محل زندگی قبایل بگتی از نوادگان اسپهبد کارن) در مناطق شرقی بلوچستان شد، جایی که روستاییان استخوان ها را یافته بودند. کوپر انتظار داشت که این شتر غول پیکر یک دایناسور باشد. اما در نهایت ناباوری، او استخوان بزرگ ترین پستانداری که تاکنون بر روی زمین گام برداشته است را شناسایی کرد. کوپر این جانور را «هیولای بلوچستان» نامید.
سنگواره های بازسازی شده از سوی هیات فرانسوی
ژان لوپ ولکوم (Jean-Loup Welcomme) دیرین شناس برجسته فرانسوی در سال های آغازین دهه 90 میلادی سفر پژوهشی را در جستجوی سنگواره هایی از این جانور اسرارآمیز آغاز کرد. او پا جای کوپر نهاد و سرانجام در تپه های پیرامون دیره بگتی در منطقه بلوچستان پاکستان، استخوان های هیولای بلوچستان را یافت. در این جستجو موزه تاریخ طبیعی (موزه ی بلوچستان) با او همکاری داشت.
منطقه کشف هیولای بلوچستان
هنگامیکه دیرین شناس فرانسوی داستان پژوهش خود را برای نواب اکبر بگتی خان، نخست وزیر وقت بلوچستان بیان نمود، نواب با او دوستانه همکاری کرد و حتی کارگران محلی را با هزینه خویش به کمک او فرستاد. این گروه اکتشافی در سال 1997 میلادی در پایان یک روز خاک برداری خسته کننده، استخوان انگشت این جانور را در دره ای سنگی در نزدیکی تپه های دیره بگتی کشف کردند. پس از پایان نخستین سرنخ، دانشمندان و کارشناسان به دنبال کشف دیگر قطعات این سنگواره شگفت انگیز برآمدند.
این گروه در زمینی به گستردگی 20 هزارمتر مربع، تعداد بیشماری سنگواره یافتند که در نوع خود بهترین کشف استخوان های نهفته درون زمین بشمار می رود. ایشان تعداد بسیاری استخوان نر و ماده این جانور را یافتند. به ندرت در سایت های دیرین شناسی چنین اتفاقی رخ می دهد.
بلوچی تریوم در موزه فرانسه
شاید این جانداران غول آسا در پیچ رودخانه ای گیر افتاده و به ساحل آن رانده شده بودند. همچنین دانشمندان بر روی استخوان های این هیولا آثار دندان تمساح را یافتند که نشان می دهد هیولای بلوچستان، خود نخجیر تمساح گاندو بوده است. سنگواره های این پژوهش 5 ساله اینک در موزه تاریخ طبیعی پاریس نگهداری می شود.
خوشبختانه نواب اکبر خان بگتی استخوان های هیولای بلوچستان را درون 10 کانتینر فلزی نگهداری می کرد. پس از کشته شدن او این سنگواره به موزه پژوهش های زمین شناختی (Geological Survey) پاکستان فرستاده شد و اینک در همانجاست. بلوچستان یک سرزمین آرمانی برای جویندگان سنگواره هاست.
ویژگی های بلوچی تریوم
در سال 2003 میلادی دانشمندان فرانسوی تمام استخوان های کوچک و بزرگ را به دقت آزمایش کردند و سرانجام همه را در جای مخصوص خود نهادند تا اینکه اسکلت هیولای بلوچستان ساخته شد.
ارتفاع شانه های هیولای بلوچستان از سطح زمین حدود 5/5 متر، طول آن از بینی تا کفل، دست کم 10 متر (5/1 متر از آن جمجمه سنگین این جانور را تشکیل می داده است)، وزن این جانور حدود 20 تن، کمابیش هم وزن یک دایناسور سوروپود متوسط، تخمین زده می شود. گردن بلند و تنومندش در کنار پاهایی چون ستون استوار، به او امکان چریدن در شاخه های بالایی درختان تا ارتفاع 8 متری را می داده است. با دست هایی بلند و سنگین باید او را بزرگترین پستاندار روی زمین، پستانداری دایناسور مانند و یا به بیانی دیگر «هیولای پستاندار» نامید.
بلوچی تریم یا هیولای بلوچستان (با نام علمی Indricotherium Transouralicum) جانوری گیاه خوار همانند کرگدن بوده است. نوع قرار دادن دندان ها، لب بالایی و گردن بلندش نشان می دهد که او یک چرنده بوده که برگ ها و سرشاخه های درختان و درختچه های بزرگ را با کمک دندان های ردیف بالای رو به پایین و عاج مانند خود که جلوی ردیف پایین و رو به جلو را می گرفته، کنده و می خورده است. از آنجایی که سنگواره این جانور که بعدها پاراکراتریوم (Paraceratherium) نامیده شد، نخستین بار در شرق منطقه بلوچستان یافت شد، آن را چنین نامیدند. این جانور پرخاشگر 20 تا 30 میلیون سال پیش در دوران اولیگوسن (Oligucene) تا دوران میوسن (Miocene) در مرغزارهای بلوچستان که برخلاف امروز سرسبز و غنی بوده، می زیسته و حدود 10 میلیون سال پیش منقرض شده است.
هیولای بلوچستان روزانه دست کم 2 تن گیاه می خورده و باید بدانیم که آب و هوای این سرزمین در 20 میلیون سال پیش بسیار متفاوت از امروز بوده است. سرزمینی که این هیولا در آن پرسه می زده – جایی که امروز یکی گرمترین مناطق جهان است- در آن زمان مرغزارهایی سرسبز و پر آب با علف هایی انبوه به ارتفاع بیش از دو متر و درختچه هایی که زینت بخش جای جای آن بوده و در کنار جنگل های انبوه، همانند آمازون، خوراک این هیولای سیری ناپذیر را برآورده می ساخته اند.
دیگر سنگواره های یافت شده در این منطقه
ولکوم فرانسوی پس از کار بر روی هیولای بلوچستان، به بررسی محیط پیرامون آن نیز پرداخت و سنگواره های گوناگونی از ماهی، لاک پشت، تمساح، جوندگان و دیگر پستانداران کوچک یافت. او پس از بررسی و مطالعه بر روی 40 سایت منطقه، 12 لایه مجزا و مشخص از دوران گوناگون های گوناگون زمین شناسی را یافت. او همچنین سنگواره درختان، گل ها و برگ های دوران های پیش از تاریخ را هم یافت.
شگفت اینکه دانشمندان در این مکان دندان کوسه، ماهی و صدف یافتند که نشان می دهد نزدیک به 32 میلیون سال پیش یک دریای درون قاره ای (epicontinental) (مانند دریای خزر بازمانده دریای تتیس) در قلب سرزمین بلوچستان وجود داشته است که رخدادی نادر است.
چرا هیولای بلوچستان منقرض شد؟
نزدیک به 22 میلیون سال پیش، حرکت قاره های آسیا و آفریقا بیشتر دریای باستانی تتیس را نابود کرد. ناپدید شدن این دریا آب و هوای آسیا را دچار تغییرات بنیادین کرد. هیولای بلوچستان از دره های سرسبز به بیابانی سنگلاخ رانده شد. گیاهان ناپدید شدند و هیولای بلوچستان در نبرد بقا شکست خورد.
بندر گوادر در دوره استعمار - سال 1863 میلادی
مکرانا - از ابتدای شکلگیری حملات اعراب تهاجمات بسیاری به سرزمین های شرقی از جمله هند بوقوع پیوسته است. از اولین حمله در زمان خلیفه عمر بن خطاب در 644 میلادی تا فتح نهایی آن توسط ولید ششم در 712 میلادی که همراه با پیروزی ها و شکست هایی بوده اند . اما در آن برهه از زمان بسیاری از شهرهای اشغال شده دارای ثروت زیاد و طبعا از اهمیت استراتژیکی بالایی برای اعراب برخوردار بودند، منجمله شهرهای ساحلی مکران.
بر طبق گفته اصطخری و ادریسی از ارمیل تا شهری بنام "کمبلی" یا "اوسلی" بسمت هند دو شبانه روز راه است و در آنجا دو مکان وجود دارد که بدلیل موقعیت خود اغلب به اشتباه گرفته می شوند. و بر همین خطا بسیاری از جغرافیدانان آن دو مکان را یکسان در نظر گرفته اند. اما آنها در نقشه ی ابن حوقل بوضوح جدای از هم ترسیم شده اند. در واقع فقط باید جستجو نمود که کدام شهر از آندو در مسیر هند قرار دارند. این راه پس از گذر از شهر ارمیل به بندر باستانی دیبل منتهی می شود. مسیری که از طریق "اوسلی" به پیش می رود به احتمال قوی از سایت تاریخی "اوتال" عبور خواهد کرد. در نزدیکی این روستا ویرانه هایی یافت شده است که قطعا متعلق به دوران اسلامی میباشند و هیچ تردیدی باقی نیست که آنها مرتبط به شهر "اوسلی" هستند.
خرابه هایی بنام "خیرکوت" در غرب روستای لیاری (از توابع کراچی امروزی) کشف شده است. ما همچنین بر طبق یافته های قرون وسطی می دانیم که شهر "کمبلی" در نزدیکی دریا بوده است و خط ساحلی دریا شکل گرفته در قرون وسطی درست در نزدیکی سایت "خیرکوت" قرار داشته است. حتی امروز تحت شرایط جزر و مد خاص، ممکن است خط ساحلی در نزدیکی لیاری قرار بگیرد.
ویرانه های خیرکوت بسیار گسترده است و شواهد بسیاری از اشغال آن توسط اعراب دلالت دارد و به احتمال زیاد این مسئله در قرون وسطی اتفاق افتاده است. در واقع "کمبلی" تنها پاسخ به این سوال است ، بعلاوه آنکه در مسیر مستقیم ارمیل- دیبل قرار گرفته است.
از تمام شهرهای مذکور با گذر از "منابری" و شهر کوچک اما پرجمعیت "خور" (در نزدیکی زیارت و جنوب شرقی کویته امروزی) می توان به بندر دیبل رسید.
اصطخری از این مکان با نام "منهباری" ، ابن حوقل با نام "منبناتا" و ادریسی با عنوان "منابری" اسم برده اند. ذکر نام یک مکان با چند لفظ متشابه درواقع یکی از اصلی ترین مشکلاتی است که تحقیقات مورخین را با مشکل مواجه می نماید. اما برخی شواهد تاریخی نشان می دهد احتمالا مکانی بنام "منجاباری" در کنار دره ی سند وجود داشته است. در مقابل شهر جدید و معروف منصوره در حدود 40 مایل در شمال شرقی حیدرآباد. اما بدلیل اینکه فاصله شهر جدید منصوره با بندر دیبل از فاصله شهرهای تاریخی ذکر شده کمتر است ازین فرضیه صرفنظر می شود.
پس از پذیرش موقعیت بندر دیبل و مدنظر قرار دادن توضیحات ادریسی در مورد این شهر که می گوید: "در محل پستی واقع شده" و چشمه ها، گلزار و باغ ها در اطراف آن بسیار است، با اندکی تردید می توان گفت محل سایت باستانی "منهباری"، مکانی در اطراف کراچی امروزی بنام "ماگرپیر" است.
موقعیت ماگرپیر از آنجا که در میان حصاری از تپه ها، چشمه های آب گرم و باغ ها قرار گرفته از این مکان موقعیت منحصربفردی در منطقه ساخته است. علاوه بر آن برخورداری از ساحل و معماری بسیار زیبا و تاریخی به اهمیت آن افزوده است.
هرچند ممکن است "منهباری" بنا به گفته ی بطلمیوس بعنوان پایتخت باستانی هندو- سکاها شناخته شود. با این حال نکات بسیار جالب و مهمی نیز در نظریات سایر جغرافیدانان موجود است. پرداختن به این مسئله اندکی طولانی خواهد بود ، اما دلایل خاصی وجود دارند که این نظریه را مورد توجه قرار می دهد. همچنین شواهد آشکاری از وجود شهر "خور" در نزدیکی "آبگیرهای ملیر" کراچی به اثبات رسیده است. جایی که تعدادی مقبره ی زیبا متعلق به دوران اسلامی نیز وجود دارد. در فاصله ای نه چندان دور از آنجا روستایی بنام "خیر" قرار دارد که محل اصلی شهر باستانی در نزدیکی آنجاست، محل مورد نظر در مسیر جاده ای واقع شده که بندر دیبل را به منهباری متصل می کند. پس از تحقیقات گسترده ای که انجام گرفته است، محل باستانی بندر دیبل با ویرانه هایی به وسعت 20 مایل در جنوب غربی تتا (شهری در ایالت سند و نزدیکی ایالت کینجار) و در فاصله 45 مایلی جنوب شرقی کراچی کشف گردید.
تمام این شهرهای باستانی در کرانۀ شرقی مکران و تحت ویژگی های خاصی با هم در ارتباط بوده اند. بسیاری از ویرانه های باستانی را مقبره های قابل توجهی تشکیل می دهند که با استفاده از سنگ و به سبک طراحی ای زیبا عمارت شده اند. این مقبره ها در فرهنگ محلی "کلمتی" خوانده می شوند، البته احتمال می رود شکل صحیح تر آن "کارمتی" باشد، این شواهد آشکار نشان می دهد معماری گوتیک (به تعریفی دیگر مغولی- اسلامی) سبکی برای آراستگی عمارات شهری آن دوره بوده است. شهرها و تمدن ها جملگی نابود شده اند، اما سنگ و سفال تنها چیزی است که از شهر مردگان برجای مانده است.
یک فرضیه محتمل نیز اینست که ویرانه های موصوف متعلق به قرمطیان باشد (قرامطه: گروهی از شیعیان اسماعیلی که در سال 899 میلادی در ملتان حکومت تشکیل دادند.)
مکرانا - ما هم اکنون می دانیم مکران (احتمالا پس از ورود اسلام) اقامتگاه طولانی بسیاری از اعراب بوده است ، چرا که ویرانه هایی در آنجا کشف شده که به باور باستان شناسان متعلق به اعراب است.
نظریات مستندی مبنی بر اینکه روابط مستحکمی میان اعراب و ساکنان مکران پس از اسلام برقرار بوده مطرح شده است. در پیوند به همین موضوع ، نقشه ای تاریخی متعلق به دوران اسلامی کشف شده است که گفته میشود ابن حوقل (محمد ابوالقاسم بن حوقل، 969-943) جغرافیدان عرب بغدادی آن را ترسیم نموده است. این نقشه که سرزمین مکران و جزئیات آن را نشان میدهد در قرن دهم ترسیم شده است.
هرچند در نقشه های ابن حوقل وضوح زیادی دیده نمیشود و مقیاس ها و استانداردهای جغرافیایی رعایت نشده اند، اما یک مأخذ ارزشمند و موثق در میان حدسیات است که میتواند بطور کارشناسی مورد توجه قرار گیرد.
بندر بزرگ تیس در سواحل مکران (برخی مورخان آن را بندر بزرگ عربی توصیف کرده اند) که در برخی دوره ها پایتخت مکران نیز بوده است ، امروزه یکی از روستاهای شناخته شده و توریستی در بلوچستان است . تیس در فاصله ی 100 مایلی غرب بندر گوادر در گذشته بندرگاهی امن ، سهل الوصول و مهم جهت کشتیرانی و حمل و نقل دریایی بوده است . در مجاورت آن اولین ایستگاه تلگراف خطوط ارتباطی خلیج فارس در چهبار (بندر چابهار امروزی) قرار داشته است.
یک مجله جغرافیایی بین المللی تاریخی وضعیت بندر چابهار در آن دوره را اینگونه توصیف کرده است: محل ایستگاه تلگراف خلیجی و حد نهایی خطوط ارتباطی در شرق خلیج (خلیج چابهار) که از طریق چند مایل از امتداد کوهها و تپه های مینیاتوری از مناطق اطراف خود مجزا شده است و در میان آن دره ای باریک نهفته است که نهایتا به بندر باستانی تیس منتهی می شود . اگر شما بر قایقی از بندر چابهار سوار شوید و خلیج را در طول ساحل طی کنید ، به دهانه ی این دره خواهید رسید ، آنگاه در ابتدا با قلعه ای زیبا و خوش منظره بر فراز تپه ای کم ارتفاع مواجه خواهی شد . این قلعه ورودی دره را (که به بندرگاه تیس منتهی شود) کاملا مسدود نموده است.
با این تفاسیر تردیدی باقی نیست که بندر تیس در آن دوره در اوج شکوه و مرکزیت سوق الجیشی بلوچستان قرار داشته است . زمان ساخت این قلعه نامشخص است اما حداقل اینکه در دوره حکومت سلسله بارکزهی ها در اواسط قرن 19 میلادی (مصادف با مأموریت ژنرال گلداسمیت در بلوچستان) بازسازی شده است.
در آن برهه تاریخی در حدود یک مایل بالاتر از قلعه ، دهکده کوچکی وجود داشته است ، شغل ساکنان محل ماهیگیری و معماری خانه ها اغلب برگرفته از چوب ، حصیر و درختان خرما بوده و اغلب مردم اوقات خود را به کشاورزی و استراحت در زیر سایه تاکستان های موز سپری میکرده اند.
دره ی تیس تقریبا مساحت کمی دارد و تا همین اواخر خرابه های تمدن دیرینه آن در اطراف روستاهای آن وجود داشته اند و همچنین وجود انبوه عظیمی از آثار متعلق به دوره های باستان بصورت سفالین در برخی از منابع تاریخی مورد اثبات قرار گرفته است . با این تفاسیر این نظریه قوت میگیرد که صنعت سفالسازی درمیان ساکنان تاریخی بندر تیس بسیار رواج داشته است . امری که بر ادعای وقوع «تمدن سازی تاریخی در بلوچستان» صحه میگذارد . بسیاری از جهانگردان و مورخان در هنگام بازدید از بلوچستان در گزارش سفرنامه های خود به این موضوع اشاره داشته اند که "مردم بلوچ در هنر سفالسازی مهارت بسیار دارند."
هم اکنون اعتقاد عمومی بر اینست که مبدأ اغلب اشکال شیشه ای و سرامیکی کشور چین است. با این حال در منطقه تیس مقادیر زیادی از اشکال شیشه ای باستانی یافت شده ، اما بر طبق گفته کارشناسان ونیزی راز چگونگی ساخت این مواد هرگز کشف نشده است. بیشتر این اشکال بشکل النگو هستند و اغلب آنها از حفاریهای صورت گرفته در شهرهای باستانی سواحل مکران کشف گردیده اند.
در مناطق ساحلی مکران همچنین اشکال خاصی از سفال با بافت بسیار مرغوب یافت شده است که با رگه های ملایم سبز رنگ لعاب داده شده اند ، بنظر میرسد این سازه ها به سفارش افراد خاص ، پادشاهان و درباریان ساخته شده باشد.
کلونل هولدیچ در شرح سفر خود به مکران نوشته است: در دو طرف دره ی تیس صخره های سنگی به شکل شش ضلعی ساخته شده است که تندیس برخی پادشاهان بر روی آن حکاکی شده است.
او میگوید یکصد نسل از مردم بلوچ در آنجا دفن شده اند. همچنین این موضوع را مورد اشاره قرار می دهد که تخته سنگهای صاف و عظیم الجثه ای که این منطقه را تحت حصار خود درآورده اند ممکن است به این ظن قوت دهد که این منطقه ممکن است مبدأ شهر باستانی «تلارا» باشد که در واقع بسیار با خصوصیات این منطقه شباهت دارد . متاسفانه از تاریخ و سرگذشت این شهر تاریخی هیچگونه اطلاعی در دست نیست. «تلار» در زبان بلوچی بمعنای انباشت رشته رشته از صخره ها و تپه ها است.
دلایل واضحی وجود دارد مبنی بر اینکه بندر تیس در دوره ای که صنعت ، توریسم و تجارت در آن رونق داشته ، محل بارگیری کشتیهای هندی بوده است. علاوه بر سهل الوصول بودن آن ، مهمترین دلیل اینکه در آنجا برخلاف بسیاری از مکان های مشابه آن ، بادهای موسمی فعالیت در ساحل را تحت تاثیر قرار نمیداده است.
در فصولی که دلتای سند و بندر دیبل (در نزدیکی کراچی امروزی) بعلت شرایط نامناسب جوی در دسترس نبودند ، بندر تیس سهل العبورترین مکان برای دریانوردان بوده است . درواقع تجارت منطقه ای قابل توجهی بین مناطق ساحلی بلوچستان و سرزمین های متمدن دیگر وجود داشته است. بطور خاص شهرهای باستانی مکران که عمدتا در دره ها و دامنه کوهها شکل گرفته اند ، علی الخصوص بندر تیس در دوره ای خاص مأمن صنعت و تجارت در بلوچستان بوده اند.
پاسخ به یک ابهام: نسل عربی، بازماندگانی از فتوحات اسلامی در میان هویت بلوچی
مکرانا - ماموریت محمد بن قاسم فرمانده جوان 17 ساله ی مسلمانان نهایتا با موفقیت بپایان رسید و حکومت اسلامی که از این پیروزی شکل گرفت در طی چندین دوره بطول انجامید ، تا اینکه سلطان محمود غزنوی در سال 1005 میلادی به حکومت قرامطه (شیعیان اسماعیلی) در ملتان (پنجاب پاکستان) خاتمه داد.
نکته قابل توجه اینست که سربازان عرب که بقصد فتح مکران ، سند و هند آمده بودند ، عمدتا یا مجرد بودند و یا همسران خود را در شهر خود رها کرده بودند. چراکه ممکن بود هیچیک از آنان به کشور خود بازنگردند.
جان ایلیوت ، مورخ برجسته و استاد دانشگاه آکسفورد (معاصر) میگوید: پیامی از سوی خلیفه سلیمان بن عبدالملک (717-674) برای آنان ارسال شد به این مضمون که «بجنگید و کشته شوید ، هیچیک از شما هرگز به سوریه (مقر حکومت اسلامی) باز نخواهد گشت.»
بنابراین آن فاتحان عرب مسلمان چه شدند؟ آیا نسلی از آنان بجای مانده است؟
پاسخ به این سوال بنظر میرسد این باشد که به احتمال قوی فرزندان آنان هم اکنون بخشی از قبایل نیروند مرزی «رند» بلوچ باشند . بهمین دلیل است که بسیاری از افراد این قبیله معتقدند اجداد آنها سوری هستند . هرچند که ممکن است آنان از سرگذشت تلخ اجداد سامی خود آگاه باشند. بهرحال تاریخ سرنوشت قبایل «رند» از غرب مکران و قبایل «بدوی» از شرق سرزمین های عربی را بهم گره زده است . هرچند آنها فرهنگ و زبان متفاوتی داشته باشند.
اعرابی که از زنان بلوچی زبان مکران برای خود همسر اختیار نمودند ، فرزندان آنها به زبان مادری خود سخن میگویند و به احتمال زیاد در طی این چند نسل هرگونه دانشی از زبان پدران عرب خود را از یاد برده اند .
مکران: دروازه تجارت جهانی و دوران شکوه و عظمت آن در چشم انداز شرق
شاهراه تاریخی مکران به هند
بمدت سه قرن حکام عرب تبار بر سِند حکومت داشته اند ، درطی این مدت مکران یکی از شاهراههای ارتباطی بین غرب و شرق بوده است که مانند آن حتی در مرزهای هند و یا کابل که دولتهای مدرنی بوده اند وجود نداشته است.
بوسیله ی این شاهراه بخش عظیمی از تجارت توانای هند صورت می گرفته است. تجارتی که هر کشوری بواسطه برخورداری از این کلید طلایی هرگز در صحنه رقابت شکست نخواهد خورد. این کلید طلایی گاهی بدست اعراب، ترکها ، پرتغالیها و انگلیسیها نیز رسیده است.
با شروع قرن یازدهم در قرون وسطی آثاری از کاهش سریع رفاه اقتصادی در مکران پدیدار میشود. با اینحال موقعیت و مزیت جغرافیایی آنرا از ویرانی و تخریب بیرحمانه توسط ترکها و تاتارها که در بیشتر مناطق اتفاق افتاد نجات بخشید.
در تاریخ معاصر تنها مدت زمان اندکی است که مکران (بلوچستان) از تجارت و اقتصاد جهانی بدور مانده است . ممکن است اطلاعات زیادی در نقشه های امروزی در مورد آن وجود نداشته باشد. اما هم اکنون که تاریخ آن را مورد واکاوی قرار می دهیم از گذشته درخشان و پراهمیت آن شگفت زده می شویم . نه تنها از سرگذشت افرادی که هرودوت آنها را ثبت کرده مطلع می شویم ، بلکه آثاری از چگونگی حرکت کشتی های نئارکوس در سواحل مکران می یابیم . گویا در آن زمان سواحل مکران از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده است ، همانگونه که این اهمیت را امروزه نیز حفظ کرده است.
وقایع تاریخ را که مورد بررسی قرار میدهیم ، متوجه مسیرهای عجیب حرکت اسکندر می شویم . انگار نوعی جنون او را وادار به گذر از این مسیرها میکرده است.
ممکن است اینطور بنظر آید که جغرافیدانان مسلمان بیش از دیگر جغرافیدانان جهان ، سند و مکران را مورد شناخت و بررسی قرار داده و تحقیقات آنها جامعتر باشد. بنابراین بخش اعظم منطقه مورد شناخت قرار گرفته و جزئیات طبیعت و شرایط جغرافیایی آن بنحوی دقیق تر شرح داده شده است. توپوگرافی امروزین مکران بسیار شبیه به مکان نگاری هایی است که از زمان اسکندر بجای مانده است . با این حال تفاوت آن با خصوصیات جغرافیایی دره ی سند در قرون وسطی بقدری آشکار است.
تغییر مسیر رودخانه بزرگ آن از غرب به شرق ، وابسته به برخی قواعد طبیعی، خشک شدن و ناپدید شدن برخی سایتها و بسترهای طبیعی ، تغییرات مداوم در خط ساحلی در اثر تفاوتهای موسمی ، بنابر توصیفاتی که از مکتوبات قرون وسطی در دست است از جمله تغییراتی است که در جغرافیای طبیعی مکران تاکنون بوقوع پیوسته است.
شاهزاده ی امید: تندیس طبیعی و شاهکار خلقت در قلب کوهستانهای مکران
مکران سرزمینی از تپه ها ، دره های باریک و بشدت صعب العبور است . کوهستانهای آن بسیار بلند و فقط در برخی نقاط قابل دسترسی هستند که قدمت آنان به هزاران سال پیش از مسیح برمی گردد و تا به امروز پابرجای مانده اند. در نتیجه هر نقطه ای از این سرزمین ، تاریخی نهفته در خود دارد.
در طول مرزهای غربی هند، در جنوب جیکب آباد (از شهرهای تاریخی ایالت سند پاکستان) جهت کلی دره ی سند با شاخصها و جهت کوههای غرب آن مقداری متفاوت است ، در واقع این کوهها بصورت پشته های موازی و بلند از دشت های سند تا فلات بلوچستان قرار گرفته اند و بخش شرقی سیستم مذکور در مجاورت دریای بین کراچی و خلیج سانمیانی قرار دارد. در کرانه ی غربی سانمیانی ، خط ساحلی وجود دارد که تقریبا روند کلی نیمه غربی سیستم را نشان می دهد.
در مسیری به موازات جهات شمالی و جنوبی رود سند ، صفحاتی بشکل موازی با سواحل مکران شکل گرفته است که یک بخش مثلثی بین خود و بخش شرقی آن در حال بوجود آمدن است که به دریای بین کراچی و سانمیانی متصل می شود.
بطور کلی میتوان بخش های غربی سرزمین های سند را به فلات وسیع بلوچستان نسبت داد ، برطبق این یافته ها ادعای ارضی بلوچ ها بر کراچی چندان هم بیراهه نیست.
در مناطق پَست این فضا ، رودخانه پورالی (نام باستانی آن: ارابیوس) جاری است که بطور ملایم متمایل به غرب است و در گذشته از طریق یک منطقه کم ارتفاع به دریا راه داشته است .
کوهستان و دره ی پورالی
«هرابوت» منطقه ای در جوار رودخانه پورالی در گذشته محل تجارت و صادرات مروارید و مرکز باستانی دراویدیان «رامباکیا» بوده است (با توجه به اینکه رامباکیا یکی از شهرهای مهم حکومت لاس بلا در مکران باستان است) .
کلونل هولدیچ در شرح جهانگردی های خود از مکران میگوید: مکران سرزمینی پر از دره های بلند و باریک است که از غرب تا شرق آن را در برگرفته است ، عریض ترین و مهم ترین آنها دره ی کیچ است . زهکشی اصلی این منطقه بوسیله شبکه ای از کانال ها بسمت جنوب به دریا راه پیدا می کند و از آنجائیکه در طول کرانه های راست آن ، حوزه های آبخیز از دره های باریک عبور میکند، مناظر باشکوهی بوجود می آورد و صحنه ای از مناظر بدیع را به نمایش میگذارد .
سواحل مرتفع و صعب العبور مکران
چرا بیشترین فتوحات شرق از مسیر مکران انجام میشده است؟
مکران در واقع سریعترین گذرگاه از شرق به غرب است . در نقاط معینی در امتداد ساحل ، دامنه های کوه در مجاورت دریا قرار میگیرد و در میانه ای از مسیر که ساحل با پشته ای از صخره های صعب العبور حصار میشود ، پرتگاه هایی عظیم الجثه رو به دریا پدید می آیند .
راسمالا (یک نقطه ساحلی در نزدیکی گوادر) که از چنین خصوصیات استراتژیکی برخوردار است ، بطور موثری از پیشروی ارتش یونانی به مناطق غربی مکران جلوگیری نمود .
پیش ازین به نقش ارتباطی شاهراه ساحلی مکران (یک بزرگراه باستانی) اشاره کردیم . درواقع این مسیر سوق الجیشی تنها راه توسعه برای بسیاری از ممالکی بوده است که تجارت بین غرب و شرق داشته اند . با توجه به این امتیاز مکران نسبت به سرزمینهای مجاور خود ، این مسئله بیشتر قابل درک خواهد بود که چرا بسیاری از جهانگردان ، پادشاهان و ارتشها راه عبور از مکران را برگزیده اند و اینکه بسیاری از کشورگشایی ها از جمله فتوحات اسکندر ، مغولان ، افشاریان ، فتوحات اسلامی و... یا به کمک مردم بلوچ و یا از طریق سرزمین آنان صورت گرفته است .