بلوچستان: جامعه ای متکثر در عمق تاریخ



                      ساکنان نخستین بلوچستان: فرهنگ و روش زندگی آنها

مکرانا - سرزمین مکران تا حد نسبتا زیادی گسترده است ، این گستره شامل دره طولانی کیچ است که در دوره قرون وسطی نام آن در ارتباط با مکران شناخته شده است. در واقع این منطقه تحت اسامی ترکیبی کیچ– مکران منتصب بوده است.

 

شرایط قوم شناختی جنوب بلوچستان مانند هر نقطه ای از  سراسر آسیا پیچیده است. از نظر زبان شناسان ، بلوچی در کنار زبان پهلوی (پارسی باستان) قرار می گیرد . از این زبان در اشعار فردوسی نیز سخن بمیان آمده است.

 

آثاری از اشکال باستانی آتش پرستی که هم اکنون منسوخ شده ، بویژه در مناطق ساحلی وجود دارد. جایی که پارسی های امروزین (احتمالا بازماندگان پارسی های باستان) در ادامه اسلاف سابق خود در «پسنی» و بویژه در منطقۀ گوادر در سواحل مکران مسکن گزیده اند.

 

 

 

در سواحل مکران جزیره ای بنام «هشتولا» وجود دارد که در آنجا آفتاب مقدس شمرده می شود و هنوز هم با فضای اسطوره ها و افسانه ها احاطه شده است. این جزیره همچنین با نام محلی «سراندیپ» شناخته می شود ، اما شرق شناسان آن را با نام «سیلان» برسمیت شناخته اند. در آثاری منتسب به بطلمیوس: اخترشناس و فیلسوف یونان باستان و لوسیوس آریان ، مورخ رومی از جزیره هشتولا در مکران یاد شده است. در افسانه های یونان و روم آمده است که در آنجا (جزیره هشتولا) پنجاه حور دریایی که دختران نروس (خدای دریاها) هستند زندگی می کرده اند که مردان را به ماهی تبدیل می کرده اند. این جزیره همچنین محلی است که نئارکوس ، دریاسالار اسکندر مقدونی (360 تا 300 قبل از میلاد) یکی از کشتی های خود را در طوفان از دست داد.

 

اگر نظریه پروفسور راویلسون مبنی بر اینکه نام بلوچستان از "بلوس – Belus" (یکی از پادشاهان بابل) مشتق شده است را بپذیریم ، این موضوع بیشتر قابل درک خواهد بود . زیرا در سده های اخیر هنوز فرقه هایی از آتش پرستی در نواحی بلوچستان وجود داشته اند.

 

به سختی می توان این موضوع را پذیرفت که «بلوس» و پیروانش از سرزمین مکران عبور کرده باشند. در واقع آنها هیچگاه بر این سرزمین نیز تسلط نداشته اند ، درحالیکه نژادهای دراویدی بین النهرین نیز بتدریج توسط سامی ها مجبور به مهاجرت به دشت های کلدانی (احتمالا در شرق هند) شدند.

 

هم اکنون محتمل ترین نظریه این است که نژادهای دراویدی پس از تبعید از بین النهرین در جنگل ها و کوه های مرکزی هند ساکن شده باشند. همچنین این نظریه مطرح است که در هنگام عبور آنها از مسیر ، بخشی از گروه های قبایلی آنان در تپه های مکران سکنی گزیده باشند . چراکه در طی عبور و اقامت آنها از مکران ، آثاری بشکل سازه های کوچک سنگی در دامنه های کوه های مکران از خود بجای گذاشته اند.

 

گفته شده است که این آثار نادر و باستانی شباهت زیادی با سنت های قبایل تورانی در مرکز و جنوب هند امروزی دارند.

 

بنا بر جستجوهایی که نگارنده در منابع تاریخی نموده است ، در این منابع آمده است کلونل موکلر که اقامت طولانی نیز در سواحل مکران داشته است. نقل می کند که صحنه های عجیبی از روش بخاک سپاری مرده ها را در این منطقه مشاهده نموده است ، در واقع روش هایی که مختص کلدانی ها ذکر شده اند. یعنی دفن مردگان در محفظه های سفالی! که  بنظر می آید این قدیمی ترین شکل مقبره سازی در بین النهرین باشد.

 

هم اکنون نژادهای دراویدی در بلوچستان با نام براهویی شناخته می شوند و اغلب در بخش های شرقی سکونت دارند. بنا بر ادعای مورخان ، این مناطق درست مکانی هستند که اسکندر در هنگام بازگشت از هند بدانجا مراجعت کرد. هرودوت (مورخ یونانی ۴۸۴ تا ۴۲۵ ق.م) در کتاب سوم تاریخ خود، سه قوم غیر ایرانی را ساکن این قسمت می‌داند که عبارتند از:

 

·       قوم میکوی که به باور فرای مکران از نام آنها گرفته شده‌است و به معنی کرانه مکا است.

 

·       قوم اوتیوئی یا یوتی که به باور فرای می‌تواند نیاکان جوتها باشند که نباید آنها را با لوریان و جتها اشتباه گرفت.

 

·       پاریکانویی که به نظر فرای نام خویش را به پاریز داده‌است. پاریزی که در کتابهای جغرافیدانان مسلمان از آن یاد شده‌است و هم نام رشته‌کوهی در کرمان میان بم و جیرفت است.

 

برپایه نظر هوردوت در این سرزمین بزرگ یعنی چهاردهمین استان هخامنشیان علاوه بر سکنه بلوچستان کنونی زرنگیان نیز می‌زیسته‌اند، یعنی دو سرزمین سیستان و بلوچستان در یک استان بوده‌اند.

 

مورخین همچنین معتقدند که در یک دورۀ زمانی تاریخی ، تمام مکران متعلق به نژادهای تورانی و دراویدی بوده است.

 

در برخی روایت هایی که به بطلمیوس منتسب است ، از قبایلی که «رامنای» rhamnai» نامیده شده اند سخن بمیان آمده که در سواحل شرقی پورالی ساکن بوده اند. آنها مرکز اقامت خود را جایی بنام رامباکیا «Rhambakia» برگزیده اند . این مکان جایی بوده است که اسکندر در هنگام مراجعت از سانمیانی (در سواحل بلوچستان) آن را مقر نیروهای جنگی خود قرار داده بود. کلونل هولدیچ این مکان را در نزدیکی خیرکوت (شهری در ایالت پکتیکای افغانستان) ذکر کرده . با این حال یکی از مورخان اسکندر، رامباکیا را پایتخت گروهی جمعیتی بنام «اوریتایی یا اوتیوئی ها» «Oreitai»عنوان کرده است. با توجه به اینکه در منابع تاریخی آمده است «اوریتایی ها» مردمانی بوده اند که در لاس بلا (یکی از شهرهای ساحلی بلوچستان) سکونت داشته اند ، این قضیه با روایت کلونل هولدیچ که آن را در نزدیکی خیرکوت افغانستان ذکر کرده مقداری در تضاد بنظر می رسد.

 

در مورد قبایل «رامنای» نیز آمده است که در جنوب شرقی مکران اسکان داشته اند ، هرچند گفته شده در دورۀ بطلمیوس در کوه های ویندیا (در شمال غربی ایالت اوتارپرادش هند) زندگی می کرده اند . اما سوال اینجاست که «اورتایی ها» چه کسانی بوده اند؟

 

مورخان اینچنین روایت می کنند: در دوره ای که لاس بلا دارای یک حکومت پادشاهی در منطقه بوده است ، اوریتایی ها از «راجپوت» بدانجا مهاجرت نموده اند ، این دوره مصادف با فتح سند توسط محمد بن قاسم در سال 712 میلادی (دورۀ اموی) بوده است. همچنین این احتمال نیز وجود دارد که اوریتایی ها همان قبایل دراویدی و هم ریشه با براهویی های امروز باشند ، زیرا «لوسیوس آریان» تاریخ شناس مشهور رومی آنها را غیرهندی توصیف کرده است.

 

بنابراین می توان بوضوح آثاری از حضور قبایل دراویدی را در تاریخ قوم شناختی بلوچستان مشاهده نمود ، همانگونه که در هند نیز مشاهده شده است. هرچند نسل جدید آنها در هند تا به امروز نیز حضور دارند.

 

البته امروزه گستره و ارتباط اقوام تنوع زیادی در گروه های جمعیتی بوجود آورده است که تفکیک آنها از یکدیگر امری محال بنظر می رسد.

 

با مستندات تاریخی می توان گفت نخستین ساکنان بومی بلوچستان در سواحل مکران می زیسته اند ، چنانکه نئارکوس (دریاسالار مشهور اسکندر) در شرح سفرنامه خود به هند از برخی مبارزاتی که در نزدیکی رودخانه هنگول «Hingol» (بزرگترین رودخانه بلوچستان) درگرفته ، بدین موضوع اشاره کرده است. وی در شرح سفرهای دریایی خود به مکران آورده است «بسیاری از سپاهیان اسکندر توسط دشمن (بلوچ ها) به دریا انداخته شدند ، همراهان اسکندر با قومی ماهی خوار و خشن مواجه شدند . ساکنین مکران لباس هایی از پوست ماهی داشتند و ناخن های بلند و از نیزه های چوبی و آتشین بعنوان سلاح استفاده می کردند

 

هرچند ممکن است بعلت دشمنی اسکندر در توصیف وقایع مقداری مبالغه صورت گرفته باشد ، اما لوسیوس آریان مورخ رومی نیز ساکنان مکران را قومی سخت و شجاع توصیف کرده است.

 

هرودوت (484 تا 425 قبل از میلاد) نیز در تاریخ نگاری های خود مکران را یکی از ایالت(ساتراپی)های امپراطوری پارس ذکر کرده و شگفت آور اینکه او قبایل گدروزیا (نام باستانی بلوچستان) را تحت اسامی برمی شمارد که هم اکنون نیز به همین نام منتصب هستند.

 

هرودوت برای جامعه آنروز گدروزیا (بلوچستان) طبقات اجتماعی مختلفی قائل شده است. از جمله گروهی که وی آنها را «اتیوپیایی های آسیایی» معرفی نموده . وی معتقد است «آنها فرزندان "کوچ" (یکی از اقوام نزدیک به بلوچ) هستند که در بافت و ترکیب جمعیتی جدید در منطقه ، هویت واقعی خود را از دست داده اند

 

نام «کیچ» (به عربی: کیج) و اصطلاحات مترادف در واقع توسط جغرافی دانان عرب نگارش شده ، از اسامی کیچ– مکران برگرفته شده است که در طول دوره های مختلف تاریخی به همین نام مسمی بوده است. کلونل هولدیچ از وقایع فوق چنین نتیجه گیری نموده که احتمالا جنوب بلوچستان در برهه ای از زمان توسط قبایل اتیوپیایی اشغال شده باشد.

 

البته در واقعیت هیچ خصوصیات مشترکی میان کوچ ها و اتیوپیایی های آفریقایی تبار وجود ندارد . بنابراین می توان نتیجه گرفت که ممکن است هرودت ساکنان بومی «دراویدی» را مهاجران خارجی اتیوپیایی تلقی کرده باشد.